متن دلخواه شما
جمعه 28 تير 1392 ساعت 15:22 | بازدید : 261 | نوشته ‌شده به دست sina cheraqhi | ( نظرات )

عکس های خنده دار و دیدنی ! (92)

 


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
جمعه 28 تير 1392 ساعت 1:41 | بازدید : 393 | نوشته ‌شده به دست sina cheraqhi | ( نظرات )

 تعدادبچه

 از غضنفر مي پرسن : چند تا بچه داري ؟ 4 تا از انگشتاشو نشون ميده ، ميگه : 3 تا ! مردم تعجب ميكنن ، ميگن : بابا اينا كه 4 تاست ؟ غضنفر انگشت كوچيكشو نشون ميده ، ميگه : اين بچه همسايمونه ، ولي هميشه خونه ماست !  

ساندویچ فروشی 

 

غضنفر بعد از بيست سال از آمريكا برمي گرده ايران و يك ساندويچ فروشي ميزنه . يارو مياد ميگه : قربون دستت ، يك ساندويچ سوسيس بده . غضنفر كه هنوز خوب از حال و هواي غرب درنيومده بود ، مي پرسه : ''تو گو'' بدم ؟ يارو شاكي ميشه ، ميگه : نه مرتيكه ، تو نون بده !



« دهقان فداكار و حسين فهميده » 


غضنفر تو يك شب برف و بوراني داشته از سر زمين برمي گشته خونه ، يهو مي بينه يكجا كوه ريزش كرده ، يك قطار هم داره ازون دور مياد ! خلاصه جنگي لباساشو درمياره و آتيش ميزنه ، ميره اون جلو واميسته . راننده قطاره هم كه آتيشو مي بينه ميزنه رو ترمز و قطار واميسته . همچين كه قطار واستاد ، غضنفر يك نارنجك درمياره ، ميندازه زير قطار ، چهل پنجاه نفر آدم لت و پار ميشن ! خلاصه غضنفر رو ميگيرن ميبيرن بازجويي ، اونجا بازرس بهش ميتوپه كه : نه به اون لباس آتيش زدنت ، نه به اون نارنجك انداختنت ! آخه تو چه مرگت بود ؟! غضنفر ميزنه زير گريه ، ميگه : جناب سروان به خدا من از بچگي اين دهقان فداكار و حسين فهميده رو قاطي مي كردم !

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
جمعه 28 تير 1392 ساعت 1:23 | بازدید : 298 | نوشته ‌شده به دست sina cheraqhi | ( نظرات )


 

آیینه پرسید: که چرا دیر کرده است ؟

 

نکند دل دیگری او را اسیر کرده است ؟ 

 

خندیدم و گفتم : او فقط اسیر من است 

 

تنها دقایقی چند تاخیر کرده است . 

 

آیینه به سادگیم خندید و گفت : 

 

احساس پاک، تو را زنجیر کرده است 

 

گفتم : از عشق من چنین سخن مگوی 

 

گفت: خوابی ! سالها دیر کرده است 

 

در آیینه به خود نگاه می کنم آه !!!

 

عشق تو عجیب مرا پیر کرده است 

 

راست گفت آیینه که منتظر نباش،

 

 

او برای همیشه دیر کرده است


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
جمعه 28 تير 1392 ساعت 1:22 | بازدید : 290 | نوشته ‌شده به دست sina cheraqhi | ( نظرات )

 

 

چقدسخته.......توی این دنیای بی رحم. 

 

باکسی نباشی ولی همه فکرکنن

 

باهزار نفری


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
جمعه 28 تير 1392 ساعت 1:12 | بازدید : 297 | نوشته ‌شده به دست sina cheraqhi | ( نظرات )

 

 

باران عشق ؛ سكوت سنگين كه مي شود

يكتاي عاشقانه اي سر ميزند از او

تك زنبقي كه در ميان دشت لاله ها

باران كه مي بارد خدا در ميزند از او


[حالا تو اين سكوت سنگين را شكسته اي]

در فصل پاييزي كه در اين دشت لاله ها

تك زنبق يكتاي او تنها شكفته است

در او بهار است و شكفتن ؛ فصل زندگي

بي او خزان است و در او باران شنفته است


[تصنيف عاشقانه ي باران عشق را]

باران كه مي بارد ، خدا دلتنگ روي توست

يعني تويي تك قطره ي تنهايي خدا

حالا كه تو شبنم شدي در كنج چشم او

ديگر نمي شود دلت از قلب او جدا

[حالا تويي تك زنبق تنهايي خدا]

حالا كه مي خواند دلت باران عشق را

چون همنواي قطره ميماني ...  تو بارااااني

اين بارش باران ، كه نه ... اين بارش واژه

تنها تويي يكتا ؛ كه چون باران تو ميماني

 

ش

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
شنبه 15 تير 1392 ساعت 10:27 | بازدید : 719 | نوشته ‌شده به دست sina cheraqhi | ( نظرات )


"تو" جا زدی


"
من" جا خوردم


"
او" جا گرفت...!


حالا دیگه کاری با این دنیا ندارم . دیگه نه امیدی دارم و نه آرزویی . از این به بعد فقط نفسای آخرم و میشمرم و به امید پایان همه چیزو تحمل میکنم .فقط دعا کنید زودتر تموم بشه . . .

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
جمعه 14 تير 1392 ساعت 17:57 | بازدید : 251 | نوشته ‌شده به دست sina cheraqhi | ( نظرات )

 

عاشق                           عاشق تر

نبود در تار و پودش           ديدي گفت عاشقه عاشق

@@@@@@@@   نبودش  @@@@@@@@@@

امشب همه جا حرف  از آسمون و مهتابه  ،  تموم خونه ديدار اين خونه

فقط  خوابه ، تو كه رفتي هواي  خونه تب داره  ،  داره  از درو ديوارش غم

عشق تو مي باره ، دارم مي ميرم از بس غصه خوردم ،  بيا بر گرد تا ازعشقت

نمردم، همون كه فكر نمي كردي نمونده پيشت، ديدي رفت ودل ما رو سوزوندش

حيات خونه دل مي گه درخت ها همه خاموشن، به جاي كفتر و  گنجشك  كلاغاي

سياه پوشن ،  چراغ  خونه  خوابيده  توي  دنياي خاموشي  ،   ديگه  ساعت رو

طاقچه شده كارش فراموشي  ،  شده كارش فراموشي  ،  ديگه  بارون  نمي

باره  اگر چه  ابر سياه  ،  تو كه  نيستي  توي  اين خونه ،   ديگه  آشفته

بازاريست  ،  تموم  گل ها  خشكيدن مثل خار بيابون ها ،  ديگه  از

رنگ  و رو رفته ، كوچه و خيابون ها ،،، من گفتم و يارم گفت

گفتيم و سفر كرديم،از دشت شقايق ها،با عشق گذركرديم

گفتم اگه من مردم ، چقدر به من وفاداري، عشقو

به فراموشي ،چند روزه تو مي سپاري

گفتم كه تو مي دوني،سرخاك

تو مي ميرم ، ولي

تا لحظه مردن

نمي گيرم

دل از

تو


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
دو شنبه 3 تير 1392 ساعت 1:56 | بازدید : 214 | نوشته ‌شده به دست sina cheraqhi | ( نظرات )

 

 

خوابم نميبرد... به همه چيزفکر کرده ام... بيشتر به "تو" و ميدانم که خوابي...

 

و قبل از بسته شدن چشم هايت به همه چيز فکر کرده اي...

جز "من"


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
دو شنبه 3 تير 1392 ساعت 1:41 | بازدید : 223 | نوشته ‌شده به دست sina cheraqhi | ( نظرات )

بیامهـــــــــــــــدی شب هــــــــــجران سحر کـــــــــن

میلاد با سعادت امام زمان مهدی موعود (عج) بر همگان مبارک


پیامبر اکرم (ص) درباره حضرت مهدی (عج) می فرماید:

" شما را مژده به ظهور مهدی می دهم که به هنگام دگرگون شدن احوال مردم و اوضاع نامساعد قیام کند و زمین را پر از عدل و داد نماید چنانکه از ظلم و ستم پر شده باشد .ساکنان آسمان و زمین از حکومت او راضی خواهند بود "

میلاد امام زمان(عج)

رسول اکرم (ص) می فرمایند:

شما را به آمدن مهدی مژده می دهم که در زمان اختلاف مردم در میان امت من برانگیخته می شود .


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
آخرین عناوین مطالب